دلیل غفلت

به نام خدا

بیایید با هم با امام زمانمان عهد ببندیم ! بگیم آقا ما سعی می کنیم گناه نکنیم تو هم دست ما را بگیر ما تو این عهدمان ثابت قدم باشیم . میگیم آقا ما برا فرج تو دعا می کنیم تو هم برا ما دعا کن (هرچند که امام زمان بدون این خواسته ما برا ما دعا می کنه ! ) .

میدونید چرا ما غفلت میکنیم ؟

خدایی تو یک روز چند بار به یاد آقامون می افتیم ؟

 چند بار میگیم یوسف زهرا کجایی ؟

ما با گناهانمان یه فاصله ای ایجاد می کنیم ! خودم را میگم اگه از حق الله فاکتور بگیریم ، غیبت میکنم ، دروغ میگم ، حق الناس به گردنم هست ، دل مادرم ، مردم را می شکنم ! دیگه یه آدم بیشتر از این می تواند گناه کند ؟ اگه بیاییم با خودمان عهد ببندیم غیبت نکنیم ، دروغ نگیم ، حق الناس به گردن ما نباشد ! چون خدا میگه من از حق الله میگذرم اما از حق الناس نه ! خود به خود این فاصله کم میشه ، غفلت ما پایین میاد ، بیشتر به یاد امام زمانمان می افتیم ! دیگه در برابر اماممان احساس وظیفه میکنیم !

یکی از راه هایی که باعث میشه ما کمتر غفلت کنیم خواندن دعای فرج تو قنوت های نماز های یومیه ماست ! نمیدانم چرا اینقدر تاثیر داره ؟ من یکی تجربه کردم خیلی خوب جواب میده . آقای دانشمند میگه تا میگی اللهم کل ولیک امام زمان دستش را بلند می کنه می گه خدایا بخاطر منه مهدی این جوان هر چی می خواهد بهش بده ! خدایا ببین این به یاد منه ، منم به یاد اویم ! خدایا امروز روز خوشی براش باشه ! خدایا کمکش کن گناه نکنه ! خودتو به امام زمان بسپاری امام زمان دستت را میگیرد !

میدانید ما چوب چی را میخوریم ؟

چون که زیگزاگی حرکت میکنیم !

آقا جونم

آقا جونم

مهربونم

کی میایی؟

دردت به جونم

از خدا همیشه خواستم

که بیای تا من جوونم

آقا جونم

اون که دعوتنامه داده

اسم ماهارم نوشته

اگه رامون نده امشب

برا صاحب خونه زشت

آقا میشه دستم بگیری

که آب از سرم گذشته

دنیای بی تو جهنم

با تو آتیشم بهشته

آقا جونم

مهربونم

کی میایی ؟

دردت به جونم

از خدا همیشه خواستم

که بیای تا من جوونم

آقا جونم

چرا ؟

به نام اونی که خلق از وجودش روزی می خوره

خدایا سخنم را روان گردان وگره ها را از زبانم باز کن !

نمی دانم چگونه و از کجا آغاز کنم ؟!

چند روز پیش وقتی از دانشگاه با یکی از دوستام که خیلی دوستش دارم بر می گشتم به من برا اولین بار گفت بیا بریم بگردیم ، نمیدانم چرا درخواستشو قبول کردم ! شاید برا اینکه یه بار از من یه چیزی خواسته بود ! از دانشگاه با یکی از اتوبوس ها برگشتیم آخرین ایستگاه پیاده شدیم وبه سمت آرامگاه بوعلی حرکت کردیم از خود آرامگاه تا پاستور یه چیزایی دیدم که تا حالا ندیده بودم ! تا حالا اینقدر تو فکر فرو نرفته بودم ! تا حالا اینقدر اعصابم خورد نشده بود ! به خدا تا حالا اینقدر مسلمانان شهرمان را بی خیال ندیده بودم ! شهری که مثلا سومین شهر مذهبی کشور ! تا حالا اینقدر دلم برا امام زمانم نسوخته بود ! نمی دانم این تهاجم فرهنگی ملت ما را کجا می بره ؟! جوانانی که حتی چیزایی را که به خودشان آویزان کردند نمی دانند تاریخچه آن چیه ؟ چرا اینقدر بی حجابی چه تو خانم ها چه تو آقایان زیاد شده ؟! چرا دختر شیعه چادر فاطمه (س) را کنار گذاشته ؟ چرا با بلوز شلوار بیرون میان ؟ آخه چرا ما اینقدر دل امام زمانمان را خون میکنیم ؟ امامی که برا سعادت ما آمده ! امامی که برا ما دعا میکنه ، واسه ما گریه میکنه !

تو خیابان که راه می رفتیم از یه طرف صدای ضبط ماشین ها که با یه مقوله بیخود رپ که تو قرن 21 وارد جامعه ما شده و ملت ما بی آنکه بدانند این چیه ؟ اونو گوش میدن و صدای ضبط را بالا میبرند ، از یه طرف دیگه به قول آقای دانشمند یه دختر تا چشمش به یه جوان می افته نیشش تا پیش گوشش باز می شه ! قه قه میزنه ! انگار که چه خبره ؟

فقط میتونم یه دعا کنم !

خدایا تعجیل در ظهور آقامون را برسان 

غفلت

عمریست که از حضور او جا ماندیم  

در غربت سرد خویش تنها ماندیم 

او منتظر ماست که ما برگردیم  

ماییم که در غیبت کبری ماندیم

گمشده

حال که نظاره گر خیابان و مردمان هستم چیزی که باعث تعجب من میشه را میبینم حالی عجیب -هیاهویی شگرف ! گویی مردم دنبال گمشده ای میگردند ! نمی دانم چیست ! چرا ؟ اگر به درون آنان بنگری از اعماق وجودشان دنبال گمشده ای می گردند گویی دنبال فریاد رس مظلومان - پناه بی پناهان ....میگردند نمیدانم چرا اینقدر فاصله دیده میشود ؟ نمی گویم چرا ؟ 

فقط این را می گویم:  

ای پناه بی پناهان مددت یدی!

یا صاحب الزمان

یا صاحب الزمان

چو به بارگاه جانان برسی صبا ! خدا را

به امام ما فراوان ، برسان سلام ما را

برسانش از غریبان تو پیام آشنایی

که کسی نمی شناسد چو غریب آشنا را

خبر از شکسته بالان به طبیب خستگان ده

که زخاک آستانش طلبم فقط شفا را

زده آه عاشقانت شرری در آسمان ها

ز فراق می شمارم همه شب ستاره ها را

چه شود اگر بگویی به غلام خانه زاری

ز کجا نشانه جوید ره خانه شما را

دل ما به درگه تو به امید ها نشسته

تو نه آن شهی که هرگز نکند نظر گدا را

به جز آن نگاه رویت به چه کار آیدم چشم؟

ادامه مطلب ...

فراق

فراق

می دانم که روزی می آیی ، می آیی و چشمان منتظرمان را روشن می کنی ، اگر از روزگار رفتنم هزاران سال بگذرد و هر ذره وجودم در هزار جای جهان پراکنده شود ، از هزار جای جهان به احترامت بر می خیزم و به دنبالت قیام می کنم. آمین

زندگی

زندگی

شاید آن روز که سهراب نوشت

تا شقایق هست زندگی باید کرد

خبری از دل پر درد گل یاس نداشت

باید این جور نوشت :

هر گلی هم با شد چه شقایق چه گل پیچک و یاس

زندگی اجبار است لاجرم باید زیست

زنگ تفریح

زنگ تفریح

دنیا زنگ تفریح نیست ! ساعت بعد حساب داریم !

گاهی اوقات پیش میاد آدم ها واسه دست یافتن به علایق خود پا رو عقاید خود می گذارند ، عقایدی که چه کم چه زیاد بالاخره حداقل باعث حفظ آبروی شخص میشه ! یا بهتر بگم آبرویی که حداقل چهره مادی شخصو حفظ میکنه ! به نظر من همیشه لازم که آدم ها به خودشون یه تلنگر بزنند ! حالا به هر وسیله ای ، به عقیده من اگه کسی همیشه به یاد خدا و مرگ و آخرت و اعمال و حساب باشه ، می تونه افسار نفسش را در دست گرفته و چیزی که خوش میخواد بکنه نه چیزی که نفسش میخواد !

 پیامبر (ص) می فرماید: به حساب خود برسید قبل از آنکه به حساب شما برسند.

اگه ما آدم ها دنیا را مزرعه آخرت بدونیم و یه کم رو علایق خود پا بگذاریم در آخر نامه عملی میشه گفت خوب خواهیم داشت نامه ای که ما را در پیشگاه حضرت دوست آبرومند خواهد گردانید.

ایمان

حلقوم را می توان برید، اما فریاد ها را هرگز. فریادی که از حلقوم بریده برمی آید جاودانه می ماند.

اذان‌، موسیقی بهشت گمشده وجود است !که اگر در خود ژرف شوی، آن را در تپش قلب و در ضرباهنگ نبض خویش که خلقت تو در آن هر دم تجدید می شود باز خواهی یافت. اذان ، آوایی که با فروپاشی جهان ایدئولوژی های سیاسی، یک بار دیگر بلندی گرفت و از فاصله هزاران فرسنگ، مسلمانان سراسر کره زمین را به یکدیگر پیوست. ایمان ژرف ترین پیوندهاست و فراتر از حسب و نسب و خون و نژاد می نشیند. ایمان ، بهشت گمشده وجود است که انسان، با گذر از تعلقات، آن را در خود باز خواهد یافت گنجینه ای است آسمانی، زادگاه سفر زمینی انسان.

اشک

اشک

گاهی اوقات پیش میاد از چشم های ما به دلایلی اشکی جاری میشه . اما بعضی وقتها دلیل اشک یه دلیل خارجی نیست بلکه دلایل وجودی خود انسان ! به نظر من اشک یه وسیله ای برا سبک شدن خود شخصه . من یکی وقتی گریه میکنم انگار تمام غم و غصه هام پاک میشه و یه زندگیه جدید پیدا میکنم. گاهی وقتها اونقدر دلم میگیره که ناخودآگاه اشک از روی گونه هام جاری میشه وتا به خودم بیام که چرا گریم گرفت؟ اشکم تموم میشه و دوباره به حال اولم بر میگردم ! نمی دونم چرا ؟ شاید یه دفعه به یاد غم و غصه های غریب مدینه ، کوفه ، شام ، کربلا می افتم و به یاد مظلومیت اونها دلم میشکنه و اشکهایم جاری میشه یا نه ....

ادامه مطلب ...

از آغاز تا پایان

به نام اونیکه بنده هاشو خیلی دوست داره

از آغاز تا پایان

گاهی اوقات اونقدر به آخروعاقبت اعمالمو این جور چیزا فکر می کنم ! که آیا با کارهایی که من می کنم و دل امام زمانمو میشکنمو گاهی اوقات اصلا به یادش نمی افتمو اصلا نمی دونم کجاستو چرا نمیاد ؟ امیدی به من هست ؟نمی دونم چرا همش به این جمله،امیدی به من هست ؟  فکر میکنم شاید دلیلش اینه که یه بار تو تلویزیون یه بنده خدایی شعری گفت: معنیش اینه که روزی که تو به دنیا اومدی همه خندان بودند و تو گریان، کاری کن که وقتی تو از دنیا رفتی همه گریان باشند و تو خندان!...

ادامه مطلب ...