کربلای ایران ........

به نام او

هیچ وقت یادم نمیره از پارسال تا امسال آرزوی رفتن به ارودی راهیان نور را داشتم و بالاخره امسال رفتم ، یه جورایی اصلا باورم نمیشه ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!! انگار همین دیروز بود که می خواستیم بریم ، حدودا ساعت 1 صبح از دانشگاه حرکت کردیم اونطور که یادم می یاد صبح ساعت 8 پل دختر بودیم بعد از خوردن صبحانه داخل پادگان سپاه حرکت کردیم به سمت اهواز اگه اشتباه نکرده باشم بعد از اهواز رسیدیم به دوکوهه اما نموندیم و مستقیم رفتیم آبادان و داخل بیمارستان صحرایی امام علی ( ع ) موندیم و صبح رفتیم اروند- فاو همون جایی که عملیات والفجر 8 انجام شد همون جایی که بچه های ما روی اون پل متحرک زدند و ....... همون جایی که خیلی از قواص های ما را آب برد و جنازشون هم حتی پیدا نشد ....... راوی می گفت برای زدن این پل 5000 میله 12 متری را بچه ها به هم وصل کردن و پل زدن میدونی کدوم پل همونی که دنیا را به حیرت وا داشت راوی می گفت به این آروم بودن ظاهری آب توجه نکنین اروند سرعتی معادل با 70 کیلومتر در ساعت داره !!!!!!!! و بچه های ما با این سرعت اون پل را زدن و ........ بعد اروند می دونید رفتیم کجا ؟ شلمچه اونجایی که عملیات کربلای 4 و 5 انجام شد و ............. صبح فرداش رفتیم طلائیه ، همون جایی که دست علمدار خمینی حاج حسین خرازی قطع شد همون جایی که فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله سرش را ترکش برد همون جایی که عملیات خیبر انجام شد .......... همسر حاج محمد ابراهیم همت میگفت یه روز به ابراهیم گفتم حاجی چشمهات خیلی قشنگه و خدا چیزهای قشنگ را برا خودش نگه می داره و آخر هم سرش از بالای بینی رفت ....... می گفت می دونی چرا این چشمها اینقدر قشنگه ؟ چون هیچوقت به گناه آلوده نشد ! خیلی جالب بود ما روز 17 اسفند که رفتیم طلائیه و اون روز روز شهادت شهید همت بود . راوی می گفت حاجی را نمی تونستن تشخیص هویت بدن و به روایتی از روی انگشت شستش که شکسته بود تشخیص دادند یه حاج آقایی می گفت طلائیه چه طلائیه !!!!!!! واقعا راست می گفت !!!!!!!!! اونجا ادم دیوونه می شد !!!!!!!!!

ادامه اش بمونه برا یه پست دیگه الان کار دارم .

به نام او که لطفش بی نهایت است  

به امید خدا امشب ساعت ۱۰ راه می افتیم که بریم . نمی دونم حالم را چطور وصف کنم ؟؟؟؟؟؟؟ نمی دونم چی بگم ؟؟؟؟؟؟؟؟ فقط یک کلمه بیشتر نمی تونم بگم !!!!!!!! شاید شهدا دعوتم کردن که آدمم کنن !!!!!!!!!! چیزی که تا به حال بدستتش نیاوردم ( ادم بودن ) . شاید بهترین حالی که داشتم الان بوده باشه !!!!!!!!!! 

پارسال همچین روزایی حسرت از دست رفتن راهیان نور را می خوردم اما الان  یک سال گذشت و اما ؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!! خب مثل اینکه امسال حکتی هست که به این اردو برم